گفتماای دوست یک بوسه بده بهر خدا
گفت: امروز برو فردا بیا
گفتم: امروز برم فردا بمیرم چه کنم؟؟
گفت: یک بوسه دهم باز تو را زنده کنم..!


















































يه آسمون ستاره ، يه دشت پرشقايق ، دلم هميشه با تو ، تو اوج هر دقايق ، نگاه خسته من ، به ساعت رو ديوار ، كه مي گذره به سرعت ، به انتظار ديدار...
سالها بود كه تو را ميكردم!
همه شب تا به سحرگاه دعا!
ياد دارى كه به من ميدادى درس آزادگى و مهر و وفا؟!
همه كردند ، چرا من نكنم!
وصف روى گل زيباى تو را!
تو را با تيشه ى عشقم ميان مرمر قلبم تراشيدم
از آن پس؛ من تو را چون بت پرستيدم!
چرايش را نميدانم...!
مثل قناري درقفس هرشب هوايت ميكنم / آسمان كوچكي دارم فدايت ميكنم
دل کندن هیچگاه آسان نیست ! اگر اینطور بود فرهاد به جای کوه کندن دل میکند ...
بچه ها شوخي شوخي به گنجشكا سنگ مي زدن و گنجشكا جدي جدي ميمردن
آدمها شوخي شوخي زخم زبون ميزدن و قلبها جدي جدي ميشكستند
تو شوخي شوخي لبخند ميزدي و من جدي جدي عاشقت ميشدم ، نمي خواي شوخي شوخي به اين كه جدي جدي به فكرتم فكر كني؟
اتل متل گلابى دوستت دارم حسابى / نه شير خشک نه شيشه ILoveyou هميشه.
دعاى قاصدکها ، خوشبختى آدمهاست برات آرزوى یک دنیا قاصدک دارم
به قلب مهربانت بگو هيچ چيز يادت را از خاطرم نخواهد برد حتى وجود فاصله ها.
هر انساني لبخندی از خداست. تبريك به تو كه زيبا ترين لبخند خدايي.
خدايا طاقت هجرش ندارم ، تو ميدانى که او را دوست دارم ، شده در زندگى ليلاى عشقم و من مجنون عشقش در ديارم
عشقى که تنها با يک نگاه شروع ميشود ، با شناخت سست و سست تر ميشود ، اما عشقیکه با شناخت آغاز ميشود با هرنگاه عميق و عميقتر ميشود
تا خون نشود دلها دلدار نمی آید
تا دل نشود عاشق آن یار نمی آید
ما را چه شده ای دل ؟ وا مانده چرا در گل ؟
تا دل نشود بیدار دلدار نمی آید
اگه اسمتو بذارم گل پژمرده میشی ، اگه بذارم آفتاب غروب می کنی ، اگه بذارم ماه روزها تنها می مونم ، پس اسمتو می ذارم نفس ، که اگه رفتی منم با خودت ببری.
