گالري عکس
جديدترين مطالب سايت
پرندهای عجیب و منحصربفرد در آلمان (+عکس)
توقیف اتومبیل مزاحمین نوامیس (+عکس)
هنر نمایی های شگفت انگیز با گچ بر روی دیوار+تصاویر!
رستورانی زیبا در آبهای اقیانوس+تصاویر
پلی عجیب با شیبی باور نکردنی!+عکس
تصاویر جالب و دیدنی از سفر به ماه
نوه کوچولوی رهبر انقلاب در نماز عید فطر+عکس
سلفی هنرمندان؛ احسان علیخانی با احسان خواجه امیری
عکسهای خفن نرگس محمدی در سال 94
میدان تجریش 114 سال پیش+عکس
مردهای جذاب سال2015+تصاویر
غیرعادی ترین نقاط توریستی جهان+ تصاویر
خودرویی اعجاب انگیز از بنز+تصاویر
بازدید از نمایشگاهی که جعل شد!
بزرگترین هتل جهان در جوار مسجدالحرام
تصاویر هنری را از درون لباس زنان ببینید
ترکیب عکس
شبنم قلی خانی کنار دریا+عکس
نبرد مارمولکهای بزرگ+تصویر
تصاویری از گلهای عجیب و غریب و زیبا
تصاویری از دره های عمیق و شگفت انگیز جهان
طراحی های زیبا برای درب ورودی ساختمان
دیدار آنجلینا جولی با اردوغان+تصویر
تمرین تیم ملی والیبال ایران و آمریکا
عکس زیبای كامبيز ديزباز در كنار دختر نازش!
توقیف اتومبیل مزاحمین نوامیس (+عکس)
هنر نمایی های شگفت انگیز با گچ بر روی دیوار+تصاویر!
رستورانی زیبا در آبهای اقیانوس+تصاویر
پلی عجیب با شیبی باور نکردنی!+عکس
تصاویر جالب و دیدنی از سفر به ماه
نوه کوچولوی رهبر انقلاب در نماز عید فطر+عکس
سلفی هنرمندان؛ احسان علیخانی با احسان خواجه امیری
عکسهای خفن نرگس محمدی در سال 94
میدان تجریش 114 سال پیش+عکس
مردهای جذاب سال2015+تصاویر
غیرعادی ترین نقاط توریستی جهان+ تصاویر
خودرویی اعجاب انگیز از بنز+تصاویر
بازدید از نمایشگاهی که جعل شد!
بزرگترین هتل جهان در جوار مسجدالحرام
تصاویر هنری را از درون لباس زنان ببینید
ترکیب عکس
شبنم قلی خانی کنار دریا+عکس
نبرد مارمولکهای بزرگ+تصویر
تصاویری از گلهای عجیب و غریب و زیبا
تصاویری از دره های عمیق و شگفت انگیز جهان
طراحی های زیبا برای درب ورودی ساختمان
دیدار آنجلینا جولی با اردوغان+تصویر
تمرین تیم ملی والیبال ایران و آمریکا
عکس زیبای كامبيز ديزباز در كنار دختر نازش!
بهترین عطرهای مردانه مناسب زمستان
این زن ها، مردانشان را خل می کنند!
پرندهای عجیب و منحصربفرد در آلمان (+عکس)
۱۰ حیوان باهوش دنیا را بشناسید!
قبل از تمرین چه بخوریم؟
بخش مسکن از چه زمان وارد رونق میشود؟
بیپولی سریال معمای شاه را تعطیل کرد
شهاب حسینی از جشنواره فجر استعفا داد
پیامک های عاشقانه جدید (دی ماه 94)
تصادف رانندگی باعث نصف شدن MVM شد! (+عکس)
علت ها و راهکارهای بی میلی جنسی
دانستنی های جالب و خواندنی
مغز انسان هم هک می شود!
پژوی کلاسیک قدیمی در ایران (+عکس)
توقیف اتومبیل مزاحمین نوامیس (+عکس)
خواب راحت و دیدنی این مرد تنها روی یک طناب! + عکس
یک میوه عالی + خواص درمانی میوه خرمالو
عکس زیبای دختر کوچولوی علی کریمی + عکس
معرفی بهترین ریمل ها از نظر مصرف کنندگان
عطرهای دهۀ 90 میلادی هنوز زنده اند
مهراوه شریفی نیا تماشاچی ویژه بازی بارسلونا و سویا+ عکس
وزیر بهداشت در صف پلکان+عکس
دانشمند سه گوش استرالیایی!+ تصاویر
دستخط رهبر انقلاب در مورد تدفین شهدای غواص
کارت عروسی و گوسفندان بخت برگشته!
این زن ها، مردانشان را خل می کنند!
پرندهای عجیب و منحصربفرد در آلمان (+عکس)
۱۰ حیوان باهوش دنیا را بشناسید!
قبل از تمرین چه بخوریم؟
بخش مسکن از چه زمان وارد رونق میشود؟
بیپولی سریال معمای شاه را تعطیل کرد
شهاب حسینی از جشنواره فجر استعفا داد
پیامک های عاشقانه جدید (دی ماه 94)
تصادف رانندگی باعث نصف شدن MVM شد! (+عکس)
علت ها و راهکارهای بی میلی جنسی
دانستنی های جالب و خواندنی
مغز انسان هم هک می شود!
پژوی کلاسیک قدیمی در ایران (+عکس)
توقیف اتومبیل مزاحمین نوامیس (+عکس)
خواب راحت و دیدنی این مرد تنها روی یک طناب! + عکس
یک میوه عالی + خواص درمانی میوه خرمالو
عکس زیبای دختر کوچولوی علی کریمی + عکس
معرفی بهترین ریمل ها از نظر مصرف کنندگان
عطرهای دهۀ 90 میلادی هنوز زنده اند
مهراوه شریفی نیا تماشاچی ویژه بازی بارسلونا و سویا+ عکس
وزیر بهداشت در صف پلکان+عکس
دانشمند سه گوش استرالیایی!+ تصاویر
دستخط رهبر انقلاب در مورد تدفین شهدای غواص
کارت عروسی و گوسفندان بخت برگشته!
دیدنی و شنیدنی ها
وبگردی در اینترنت
دانستنیهایی در مورد سپاه قدس ایران و چرایی ترس امریکا از آن
فرمانده سپاه قدس ایران کیست؟
شايد از سر همين بهت است كه يكي از مقامات بلندپايه ارتش امريكا عاجزانه ميگويد: «من اگر او را ببينم، خيلي ساده از او خواهم پرسيد كه از ما چه ميخواهد؟!»
جوان آنلاین نوشت:
اينجا داخل ايران اسلامي، آنها كه او را ميشناسند، از حجب و تواضع و آرامش او ميگويند، مردي كه برخلاف آنچه امريكاييها ميگويند، مرموز نيست.
هر قدر كه داخل ايران، او را كم ميشناسند، خارج از اين مرزهاي جغرافيايي، قصههاي حيرتآوري از او بر سر زبانهاست كه با آميختهاي از راست و دروغ، شبحي ترسناك و هول انگيز از او ارائه ميدهد كه گويي همه منافع امريكاييها را در خاورميانه به خطر انداخته است و جالب آنكه هر قدر آنها او را ترسناكتر و هولانگيزتر معرفي ميكنند، اينجا داخل ايران اسلامي، آنها كه او را ميشناسند، از حجب و تواضع و آرامش او ميگويند، مردي كه برخلاف آنچه امريكاييها ميگويند، مرموز نيست.
هر قدر او آرام و بيسر و صدا ميرود و ميآيد و كارهايش را انجام ميدهد، بيرون از مرزهاي جمهوري اسلامي در مورد او، يعني سردار سرلشكر قاسم سليماني، فرمانده سپاه قدس ايران خيلي خبرها هست. آنها از او و سپاه تحت امرش ميترسند و همين ترس سرآغاز خبرهاي بعدي است، آنها او را تروريست ميخوانند، بارها و بارها تحريمش ميكنند، به او اتهام دخالت در امور ساير كشورها را ميزنند، او را فردي بسيار قدرتمند در عرصه سياست خارجي جمهوري اسلامي در خاورميانه توصيف ميكنند، او را متهم پرونده ترور رفيق حريري ميدانند و سرانجام آنكه، آنها در كنگره امريكا، صريحاً و رسماً پيشنهاد ترور او را ميدهند! شايد تعجبي هم نباشد، آخر آنها از مبارزه با قاسم سليماني و نيروهايش ناتوان شدهاند، به همين سادگي!
و اين البته همه آن چيزي نيست كه در مورد او گفته ميشود. روزنامه انگليسي گاردين در مورد قاسم سليماني مينويسد: «حتي كساني كه سليماني را دوست ندارند، او را فردي با هوش ميدانند. بسياري از مقامات امريكا كه اين چند ساله را صرف متوقف كردن كار افراد وفادار به سليماني كردهاند، ميگويند مايل هستند او را ببينند و معتقدند كه مبهوت كارهاي او شدهاند.»
شايد از سر همين بهت است كه يكي از مقامات بلندپايه ارتش امريكا عاجزانه ميگويد: «من اگر او را ببينم، خيلي ساده از او خواهم پرسيد كه از ما چه ميخواهد؟!»
واقعيت آن است كه گرچه غربيها او را ژنرال مينامند و او فرمانده يك نيروي نظامي است و امريكاييها دوست دارند قبل از هر چيز او يك تروريست به نظر برسد كه فقط با عملياتهاي نظامي به اهدافش دست مييابد، اما خود نيز نميتوانند معترف نباشند كه او، بيآنكه وارد عرصه نظامي شود، از بعد سياسي به پيروزي دست مييابد، اتفاقي كه او با تكيه بر ويژگيهاي اخلاقياش و تكيه بر اصول انقلاب اسلامي كه منشأ منش رفتاري او نيز هست، رقم ميزند، نه با تكيه بر قدرت نظامياش.
روزنامه امريكايي «مك كلثي» در سيام مارس ۲۰۰۸ گزارش داده بود: «سليماني براي توقف درگيريها ميان نيروهاي امنيتي عراق كه بيشترشان شيعه هستند و نيروهاي راديكال مقتدي صدر در شهر بصره، پا در مياني كرده است. . . يكي از نخستين و مهمترين پيروزيهاي سليماني بر امريكا در عراق، ايجاد برتري سياسي بود، نه نظامي.
وي در ژانويه سال ۲۰۰۵، زماني به عراق آمد كه عراقيها براي نخستين بار پس از سقوط صدام حسين، به پاي صندوقهاي رأي ميرفتند. در حالي كه امريكا حمايت شديدي از نخستوزير شدن اياد علاوي ميكرد، سليماني فعاليت خود را در حمايت از شيعيان طرفدار ايران آغازكرد و به شدت به راهنمايي آنان براي پيروزي در انتخابات پرداخت. پس از انتخابات، بوش انگشتهاي رنگي مردم عراق را پيروزي بزرگي براي دمكراسي دانست، اما علاوي و متحدانش شكست خوردند.»
زلماي خليلزاد، سفير سابق امريكا در افغانستان نيز ميگويد: «همانقدر كه مقامات امريكايي سليماني را به جنگ افروزي متهم ميكنند، او در ايجاد صلح نيز براي رسيدن به اهدافش فعال بوده است. او در پايان دادن به درگيريهاي نيروهاي مقتدي صدر و نيروهاي عراقي در بصره، نقشي حياتي داشت، تهديدي كه ميرفت ناآراميهاي آن گسترش يافته و پيامدهاي وخيمي به ويژه براي منابع نفتي عراق در پي داشته باشد.»
يكي از نمايندگان مجلس عراق كه از دستياران ارشد نوري المالكي هم هست، درباره سردار سليماني ميگويد: «او فقط يكبار در اين هشت ساله به عراق آمده است. او فردي است كه آرام سخن ميگويد و منطقي و بسيار مؤدب است. وقتي با او حرف ميزنيد، بسيار ساده برخورد ميكند. تا زماني كه پشتوانه او را نشناسيد، نميدانيد چه قدرتي دارد، هيچ كسي نميتواند با او بجنگد.»
سردار قاسم سلیمانی و سردار شهید کاظمی در دوران دفاع مقدس
قاسم سليماني آن گونه كه آنها در موردش نقل ميكنند، بيمحافظ و فقط با دو همراه، به عراق رفته و در منطقه حفاظت شده توسط امريكاييها، موسوم به منطقه سبز حضور يافته و ديدارهايش را در كمال آرامش سروسامان داده و بعد به ايران بازگشته است!
خيلي فرقي نميكند كه اين ادعاها چقدر مستند است يا حتي چقدر ميتواند صحيح باشد؛ همين مؤلفهها و قصههاي راست و دروغ ديگري كه از او ميگويند، براي ذهن شهروندان غربي كه مقهور شانتاژهاي رسانهاي دولت هايشان هستند، كفايت ميكند تا به نمايندگان كنگره امريكا معترض نشوند كه چرا دور هم نشستهايد و با صراحتي باور نكردني، پيشنهاد ترور ميدهيد!
اين ادعاها براي پروپيمان كردن پروژه ايرانهراسي و به طور اخص، سپاه هراسي كفايت ميكند؛ حتي اگر دليلي بر درستيشان اقامه نشود! ذهن شهروند غربي، براي فريب چنين تبليغاتي را خوردن، از مدتها قبل آماده شده است. او به ديدن و شنيدن افسانههاي هاليوودي عادت دارد!
ما اما به قصههاي هاليوودي عادت نداريم، آرمان ما حقيقت اتفاقي است كه روز دهم محرم سال ۶۱ هجري در صحراي كربلا روي داده است. اين است كه ميگوييم كسي از آن جماعت امريكايي اگر توان ترور حاج قاسم سليماني را داشت، درنگ نميكرد. اين است كه در برابر پيشنهاد ترور او ميگوييم: بسم الله اگر حريف مايي!
قاسم سليماني مرموز نيست اما فرمانده سپاه قدس ايران است و همين فرمانده سپاه قدس ايران بودنش، كافي است تا جماعت امريكايي از او بترسند و در توجيه اين ترس خويش، او را به نحوي اغراقآميز، ترسناك معرفي كنند. بر اين جماعت حرجي هم نيست البته؛ چه آنكه آدم ترسيده، اگر نخواهد كه ترسو لقب بگيرد، بايد علت ترس را ترسناك و ترسناكتر معرفي كند تا ترسش توجيه شود.
اينجا داخل ايران اسلامي، آنها كه او را ميشناسند، از حجب و تواضع و آرامش او ميگويند، مردي كه برخلاف آنچه امريكاييها ميگويند، مرموز نيست.
هر قدر كه داخل ايران، او را كم ميشناسند، خارج از اين مرزهاي جغرافيايي، قصههاي حيرتآوري از او بر سر زبانهاست كه با آميختهاي از راست و دروغ، شبحي ترسناك و هول انگيز از او ارائه ميدهد كه گويي همه منافع امريكاييها را در خاورميانه به خطر انداخته است و جالب آنكه هر قدر آنها او را ترسناكتر و هولانگيزتر معرفي ميكنند، اينجا داخل ايران اسلامي، آنها كه او را ميشناسند، از حجب و تواضع و آرامش او ميگويند، مردي كه برخلاف آنچه امريكاييها ميگويند، مرموز نيست.
هر قدر او آرام و بيسر و صدا ميرود و ميآيد و كارهايش را انجام ميدهد، بيرون از مرزهاي جمهوري اسلامي در مورد او، يعني سردار سرلشكر قاسم سليماني، فرمانده سپاه قدس ايران خيلي خبرها هست. آنها از او و سپاه تحت امرش ميترسند و همين ترس سرآغاز خبرهاي بعدي است، آنها او را تروريست ميخوانند، بارها و بارها تحريمش ميكنند، به او اتهام دخالت در امور ساير كشورها را ميزنند، او را فردي بسيار قدرتمند در عرصه سياست خارجي جمهوري اسلامي در خاورميانه توصيف ميكنند، او را متهم پرونده ترور رفيق حريري ميدانند و سرانجام آنكه، آنها در كنگره امريكا، صريحاً و رسماً پيشنهاد ترور او را ميدهند! شايد تعجبي هم نباشد، آخر آنها از مبارزه با قاسم سليماني و نيروهايش ناتوان شدهاند، به همين سادگي!
و اين البته همه آن چيزي نيست كه در مورد او گفته ميشود. روزنامه انگليسي گاردين در مورد قاسم سليماني مينويسد: «حتي كساني كه سليماني را دوست ندارند، او را فردي با هوش ميدانند. بسياري از مقامات امريكا كه اين چند ساله را صرف متوقف كردن كار افراد وفادار به سليماني كردهاند، ميگويند مايل هستند او را ببينند و معتقدند كه مبهوت كارهاي او شدهاند.»
شايد از سر همين بهت است كه يكي از مقامات بلندپايه ارتش امريكا عاجزانه ميگويد: «من اگر او را ببينم، خيلي ساده از او خواهم پرسيد كه از ما چه ميخواهد؟!»
واقعيت آن است كه گرچه غربيها او را ژنرال مينامند و او فرمانده يك نيروي نظامي است و امريكاييها دوست دارند قبل از هر چيز او يك تروريست به نظر برسد كه فقط با عملياتهاي نظامي به اهدافش دست مييابد، اما خود نيز نميتوانند معترف نباشند كه او، بيآنكه وارد عرصه نظامي شود، از بعد سياسي به پيروزي دست مييابد، اتفاقي كه او با تكيه بر ويژگيهاي اخلاقياش و تكيه بر اصول انقلاب اسلامي كه منشأ منش رفتاري او نيز هست، رقم ميزند، نه با تكيه بر قدرت نظامياش.
روزنامه امريكايي «مك كلثي» در سيام مارس ۲۰۰۸ گزارش داده بود: «سليماني براي توقف درگيريها ميان نيروهاي امنيتي عراق كه بيشترشان شيعه هستند و نيروهاي راديكال مقتدي صدر در شهر بصره، پا در مياني كرده است. . . يكي از نخستين و مهمترين پيروزيهاي سليماني بر امريكا در عراق، ايجاد برتري سياسي بود، نه نظامي.
وي در ژانويه سال ۲۰۰۵، زماني به عراق آمد كه عراقيها براي نخستين بار پس از سقوط صدام حسين، به پاي صندوقهاي رأي ميرفتند. در حالي كه امريكا حمايت شديدي از نخستوزير شدن اياد علاوي ميكرد، سليماني فعاليت خود را در حمايت از شيعيان طرفدار ايران آغازكرد و به شدت به راهنمايي آنان براي پيروزي در انتخابات پرداخت. پس از انتخابات، بوش انگشتهاي رنگي مردم عراق را پيروزي بزرگي براي دمكراسي دانست، اما علاوي و متحدانش شكست خوردند.»
زلماي خليلزاد، سفير سابق امريكا در افغانستان نيز ميگويد: «همانقدر كه مقامات امريكايي سليماني را به جنگ افروزي متهم ميكنند، او در ايجاد صلح نيز براي رسيدن به اهدافش فعال بوده است. او در پايان دادن به درگيريهاي نيروهاي مقتدي صدر و نيروهاي عراقي در بصره، نقشي حياتي داشت، تهديدي كه ميرفت ناآراميهاي آن گسترش يافته و پيامدهاي وخيمي به ويژه براي منابع نفتي عراق در پي داشته باشد.»
يكي از نمايندگان مجلس عراق كه از دستياران ارشد نوري المالكي هم هست، درباره سردار سليماني ميگويد: «او فقط يكبار در اين هشت ساله به عراق آمده است. او فردي است كه آرام سخن ميگويد و منطقي و بسيار مؤدب است. وقتي با او حرف ميزنيد، بسيار ساده برخورد ميكند. تا زماني كه پشتوانه او را نشناسيد، نميدانيد چه قدرتي دارد، هيچ كسي نميتواند با او بجنگد.»
سردار قاسم سلیمانی و سردار شهید کاظمی در دوران دفاع مقدس
قاسم سليماني آن گونه كه آنها در موردش نقل ميكنند، بيمحافظ و فقط با دو همراه، به عراق رفته و در منطقه حفاظت شده توسط امريكاييها، موسوم به منطقه سبز حضور يافته و ديدارهايش را در كمال آرامش سروسامان داده و بعد به ايران بازگشته است!
خيلي فرقي نميكند كه اين ادعاها چقدر مستند است يا حتي چقدر ميتواند صحيح باشد؛ همين مؤلفهها و قصههاي راست و دروغ ديگري كه از او ميگويند، براي ذهن شهروندان غربي كه مقهور شانتاژهاي رسانهاي دولت هايشان هستند، كفايت ميكند تا به نمايندگان كنگره امريكا معترض نشوند كه چرا دور هم نشستهايد و با صراحتي باور نكردني، پيشنهاد ترور ميدهيد!
اين ادعاها براي پروپيمان كردن پروژه ايرانهراسي و به طور اخص، سپاه هراسي كفايت ميكند؛ حتي اگر دليلي بر درستيشان اقامه نشود! ذهن شهروند غربي، براي فريب چنين تبليغاتي را خوردن، از مدتها قبل آماده شده است. او به ديدن و شنيدن افسانههاي هاليوودي عادت دارد!
ما اما به قصههاي هاليوودي عادت نداريم، آرمان ما حقيقت اتفاقي است كه روز دهم محرم سال ۶۱ هجري در صحراي كربلا روي داده است. اين است كه ميگوييم كسي از آن جماعت امريكايي اگر توان ترور حاج قاسم سليماني را داشت، درنگ نميكرد. اين است كه در برابر پيشنهاد ترور او ميگوييم: بسم الله اگر حريف مايي!
قاسم سليماني مرموز نيست اما فرمانده سپاه قدس ايران است و همين فرمانده سپاه قدس ايران بودنش، كافي است تا جماعت امريكايي از او بترسند و در توجيه اين ترس خويش، او را به نحوي اغراقآميز، ترسناك معرفي كنند. بر اين جماعت حرجي هم نيست البته؛ چه آنكه آدم ترسيده، اگر نخواهد كه ترسو لقب بگيرد، بايد علت ترس را ترسناك و ترسناكتر معرفي كند تا ترسش توجيه شود.
اينها، همه كه گفتيم، آن هم از قول آنهايي كه خارج مرزهاي جمهوري اسلامي ايران هستند، تنها يك روي سكه بود؛ روي اشداء علي الكفار سردار قاسم سليماني؛ اين روي سكه اما، در داخل مرزهاي عقيدتي انقلاب اسلامي، او تمام قد سرباز ولايت است. از آن جنس آدمهايي كه مكلف به تكليفند و همه حياتش را از جواني تاكنون، وقف نهضت حضرت روح الله كرده است. اين روي سكه، او، رحماء بينهم است.
جنگ كه شد، قاسم سليماني جوان بنايي بود در كرمان؛ متولد اسفند ۱۳۳۶. سرش هم گرم كار خودش. جنگ كه شد، بنايي را همان جا رها كرد و راهي جبهه شد. كمي بعدتر، اين جوان بسيجي فرمانده بسيجيهاي همولايتياش شد و بعدتر لشكري از همين بسيجيهاي آفتاب سوخته كوير تشكيل داد كه شد لشكر ۴۱ ثارالله.
جنگ كه تمام شد، امنيت آن خطه كويري را كه مستعد جولان اشرار بود به او سپردند و هنوز هم، هر قدر او، ميان مردم كشورش ناشناخته باشد، مردم سيستان و بلوچستان و كرمان خوب ميدانند كه در آن سالهاي فرماندهي او، امنترين دوران را گذراندهاند.
سال ۱۳۷۹، حضرت آيتالله خامنهاي، فرماندهي كل قوا، او را به تهران فراخواند و مسئوليت سپاه قدس را به او سپرد. مسئوليتي كه قاسم سليماني را به كابوسي در ذهن امريكاييها بدل ساخت. كابوسي كه اگر دستشان برسد، خيلي زود، همچون عماد مغنيه ترورش خواهند كرد!
كابوسي كه همان قدر كه غربيها را ميترساند، به جان ما، غروري مقدس ميريزد و اينها اين روي سكه اوست، روي رحماء بينهم قاسم سليماني، فرماندهي با صلابت، با موهايي جوگندمي و بدني لاغر و صورتي آفتاب سوخته و نگاهي محجوب و آرام. فرماندهي كه در ميان همولايتي هايش و در مراسمات و مجالسشان، خيلي خاكي و خودماني حضور دارد. فرماندهي كه اگر لباس نظامي تنش نباشد، كسي حدس هم نخواهد زد كه او يك فرمانده نظامي است. فرماندهي كه در خارج از مرزهاي جمهوري اسلامي، بسيار شناخته شدهتر از داخل مرزهاست.
چرا آمریکاییها از نیروی قدس میترسند؟
بیش از یک دهه است که آمریکاییها از نیروی قدس میترسند و این ترس خود را به روشهای مختلف ابراز کردهاند.
روزنامه کیهان در یادداشت امروز خود به قلم مهدی محمدی نوشت:
تمرکز آمریکا بر نیروی قدس سپاه و شخص سردار قاسم سلیمانی یکباره علنی شده، ولی مطلقا یکباره به وجود نیامده است.
بیش از یک دهه است که آمریکاییها از نیروی قدس میترسند و این ترس خود را به روشهای مختلف ابراز کردهاند، به ویژه از زمانی که آمریکا پس از سال 2001 قدم به منطقه گذاشت و دو کشور عراق و افغانستان را اشغال کرد، مزه رویارویی با نیروی قدس را به عمیقترین و واقعیترین شکل ممکن چشیده است، شاید حدود یک دهه طول کشید تا آمریکا حریف اصلی خود در منطقه را شناخت، درک آمریکا از آنچه قدرت منطقهای ایران خوانده میشود، عمدتا ـ اگر نگوییم در همه موارد ـ مبتنی بر تجربه رویارویی با نیروی قدس است، بدون شک، روزی که حدود یک دهه پیش، آمریکاییها تصمیم به آغاز حضور نظامی گسترده در منطقه گرفتند به هیچ وجه نمیتوانستند تصور کنند که با چه نیرویی مواجه خواهند شد و هماورد اصلی آنها کیست، آمریکاییها منطقه خاورمیانه را فضایی گشوده و خالی از رقیب میدیدند که بهتر است به جای کنترل از راه دور، مستقیما در آن حضور پیدا کرده و ادارهاش کنند. حالا، بعد از ده سال، درک آمریکاییها از محدودیتهای عملیاتی، گفتمانی، اطلاعاتی و سیاسیشان در منطقه کاملا واقعی شده و تنها چارهای که پیش روی خود میبینند این است که بار کنند و از منطقه بروند، شاید بسیاری ندانند، اما این حقیقتی بسیار مهم و گریزناپذیر است که نیروی قدس سپاه و شخص حاج قاسم سلیمانی، در خالی کردن باد نخوت ماشین جنگی آمریکا درون منطقه خاورمیانه یکی از برجستهترین نقشها را داشته است.
مشکل آمریکاییها درباره نیروی قدس، نمونهای کوچک از مشکلی است که آنها درباره کل انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن دارند، آمریکاییها نمیتوانند بفهمند نیروی قدس چیست، چگونه عمل میکند و چه اهدافی را برای خود مشخص کرده، همچنانکه هیچ وقت نتوانستند از ماهیت مکتبی که امام تأسیس کرد و حاج قاسم و یارانش در خلاصهترین تعریف ممکن شاگردان ممتاز آن مکتبند، سر دربیاورند، به همین دلیل است که برای کسانی که حتی به اندازه ذرهای سپاه را میشناسند، مجموعه اقدامات آمریکا برای پیش بردن پروژه سپاه هراسی، چیزی بیشتر از دست و پا زدنهای خندهدار به نظر نمیآید، به این موضوع بازخواهیم گشت.
برخلاف آنچه آمریکاییها تصور میکنند نیروی قدس بسیار بیش از آنکه یک نیروی عملیاتی زبده باشد ـ که هست ـ یک تفکر است، تفکری که مرز نمیشناسد و کلیدواژهها و گزارههایی را با خود حمل میکند که مستقیما با بنیادیترین ارزشها و روشهای تمدن غربی در تضاد و درگیری دائم است، آمریکاییها برای آنکه بدانند چرا نیروی قدس توانمند است و چرا اینچنین در هماوردی با آنها موفق بوده، باید اندکی از تحلیلهای جیمز باندی فاصله بگیرند و به ریشههای تفکری بیندیشند که قدس حامل آن است.
ترس از نیروی قدس در وهله اول ترس از نیروی برانگیزاننده و سازشناپذیر اسلام انقلابی است، برخلاف آنچه ذهن علیل آمریکایی تصور میکند کار اصلی نیروی قدس تجهیز تسلیحاتی و عملیات ویژه اطلاعاتی نیست، کار اصلی نیروی قدس آن است که به مسلمانان یادآوری کند، آئینی که با کفر و ظلم سازش میکند و قلت عدد را دلیل کافی برای بی عملی و گام ننهادن در راه مبارزه میداند، اسلام نیست، اسلام حقیقی در اصل، بر مبارزه با شرک بنا شده و امروز بزرگترین شرک تن دادن به سلطه آمریکا و صهیونیستهاست، آنچه امروز آمریکا را در منطقه زمینگیر کرده و در حال اخراج همیشگی آن از دیار مسلمین است، ترس از موشکهای حماس و چریکهای حزبالله نیست، بلکه ترس از آن تفکری است که 30 مبارز حزبالله را در روستای عیتالشعب لبنان 33 روز در محاصره کامل چنان با انگیزه نگه داشت که این روستا ـ در چند صد متری مرز لبنان ـ تا روز آخر جنگ سقوط نکرد، هر وقت آمریکاییها فهمیدند که راز آن مقاومت چه بود، نیروی قدس و حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله را هم شناختهاند.
در مرحله بعد، ترس از نیروی قدس، اعتراف به نفرت فراگیر در منطقه خاورمیانه از رژیم غاصب، جنایتکار و منحوس اسرائیل است، مبارزه با اسراءیل و به دنبال آن درگیر شدن با همه آنچه در منطقه بوی آمریکا میدهد، موتور محرکه اصلی اسلام انقلابی در منطقه است، این نکتهای است که ادارهکنندگان کاخ سفید تا پیش از آغاز انقلابهای اسلامی در منطقه هیچ درکی از آن نداشتند، حکومت به ظاهر استوار دیکتاتورها بدل به حجابی پیش چشم غربیها شده بود که اجازه نمیداد عمق نفرت ریشه دوانده از اسرائیل و آمریکا در جانهای این مردم را ببینند، هنر نیروی قدس این بود که در تمام آن سالهایی که آمریکا تصور میکرد مبارک و بن علی و ملک عبدالله منطقه را در قبضه قدرت آمریکا نگه داشته و آن را به مکانی امن برای اسرائیل تبدیل کردهاند، آتش مبارزه با صهیونیستها را در دلهای مومنان نه فقط روشن نگاه داشت بلکه هر روز بر شدت و شعله آن افزود تا جایی که اکنون زبانههای آن آتش گر گرفته، در حال سوختن دودمان آمریکا در منطقه است، هر وقت آمریکا توانست راز نفرت گسترده از اسرائیل در منطقه را دریابد، سر محبوبیت و موفقیت قاسم سلیمانی و مردانش را هم خواهد فهمید.
در گام سوم، ترس از نیروی قدس، ترس از بسط الگوی انقلاب اسلامی است، حاج قاسم سلیمانی زمانی در یکی از معدود اظهارنظرهای آشکارش گفته بود ملت ایران تنها ملتی در جهان است که لیاقت شکست تاریخی آمریکا را دارد. حدود 5 سال پیش که این جمله از قول حاج قاسم نقل شد بسیاری آن را یک آرزوی بزرگ، شیرین و البته دور دانستند، امروز چه طور؟ امروز که نتانیاهو هم از بیخ گوش خود صدای امام خمینی (ره) را میشنود و رابرت گیتس میگوید درگیر شدن با ایران به معنای آن است که فردا آمریکا ناچار باشد درون خاک خود با فرزندان انقلاب ایران بجنگد، آیا باز هم میتوان گفت که جمله حاج قاسم بیان یک آرزوی دور بوده است؟
آمریکاییها میدانند بزرگترین و راهبردیترین مشکلشان در آینده این است که چگونه با روند بازگشت اسلام سیاسی به منطقه مواجه شوند، آنچه این مسئله را سهمگینتر میکند این است که آمریکاییها دریافتهاند بازگشت اسلام سیاسی و تلفیق دین و حکومت در منطقه هیچ معنایی جز بسط الگوی ایران ندارد و ایران تنها کشوری در جهان است که تلفیق موفق و کارآمد دین و حکومت در آن شکل گرفته و تجربه شده است و مهمترین محصول آن تجربه هم همان است که قاسم سلیمانی گفت: ایران آمریکا را در منطقه سر جای خود نشانده است، بله، نیروی قدس مبارزان در منطقه را مسلح میکند اما نه به سلاح، بلکه به تفکری که هزاران بار برندهتر از هر سلاحی است، حاج قاسم به کسی در منطقه اسلحه نداده است، نیازی به این کار نیست، او به مبارزان منطقه آموخته که چگونه فکر کنند تا از دل آن کاریترین ایدهها برای ضربه زدن به پیکره استکبار بیرون بیاید، این بزرگترین سلاح ممکن است، هر زمان آمریکاییها راز بازگشت اسلام سیاسی به منطقه را دریافتند، نیروی قدس را هم شناختهاند.
چهارمین نکته این است که ترس از نیروی قدس به معنای ترس از غلبه رفتار ایدئولوژیک بر رفتار پراگماتیک است، آمریکاییها بهتر از هر کسی در این جهان، معنای این جمله را میفهمند، دو پرونده را در نظر بگیرید؛ یکی پرونده هستهای در دوران دوم خرداد و دیگری پرونده عراق، یکی را پراگماتها اداره کردند و دیگری را شاگردان حاج قاسم، مردان آفتاب سوختهای که کوره راههای کوه و بیابان را بهتر از محلات شیک و چشم فریب شهرها میشناسند، کدام پرونده بهتر اداره شد؟ هر وقت آمریکاییها جواب این سؤال را دانستند، نیروی قدس را هم شناختهاند.
و آخر از همه ترس از نیروی قدس، هراس از بیمعنا شدن مرزهاست، قدس به مؤمنان یاد میدهد به جای ماندن در خانه خود، در خانه دشمن با او بجنگند، آمریکا شاید تا همین اواخر این موضوع را جدی نمیگرفت اما حالا که از قلب نیویورک هم صدای مرگ بر اسرائیل میشنود، باید فهمیده باشد که معنای «عملیات برون مرزی» چیست، هر وقت آمریکاییها فهمیدند که نفرت از اسرائیل چگونه به نیویورک رسیده الگوی عمل نیروی قدس در خاورمیانه را هم کشف خواهند کرد.
این نوشته فقط یک مقدمه است و هر کس بخواهد درباره نیروی قدس سخن بگوید ـ امر مبارکی که ظاهرا باب آن باز شده ـ باید عمیقا در یک مفهوم دیگر یعنی مفهوم شهادتطلبی هم تأمل کرده باشد، آمریکاییها البته میدانند این حرف یعنی چه، چراکه احتمالا تحلیلگرانشان به آنها گفتهاند که تقریبا همه اظهارنظرهای منتشر شده حاج قاسم سلیمانی مربوط به مجالس بزرگداشت شهداست، مجالسی که اهلش میگوید حاج قاسم دعوت به هیچ کدام از آنها را رد نمیکند و کلام اول و آخرش این است که: «دعا کنید جا نمانم»، هر وقت آمریکایی ها راز عشق حاج قاسم به احمد کاظمی را فهمیدند، نیروی قدس را هم شناختهاند.
خلاصه کنیم، ترس از نیروی قدس، هراس از بهترین و دلیرترین مردان ایران است که در گمنامی محض، در خطرناکترین حوزههای مأموریتی و برای کمک به مردمی که جز بیان رنجهای خود چیزی برای عرضه به آنها ندارند و فقط با هدف گسترش اسلام، سر از پا نمیشناسند، مفهومی چنین عمیق و بزرگ آیا در ذهنهای کوچک و دیجیتالیزه شده آمریکاییها جا میشود؟
روزنامه کیهان در یادداشت امروز خود به قلم مهدی محمدی نوشت:
تمرکز آمریکا بر نیروی قدس سپاه و شخص سردار قاسم سلیمانی یکباره علنی شده، ولی مطلقا یکباره به وجود نیامده است.
بیش از یک دهه است که آمریکاییها از نیروی قدس میترسند و این ترس خود را به روشهای مختلف ابراز کردهاند، به ویژه از زمانی که آمریکا پس از سال 2001 قدم به منطقه گذاشت و دو کشور عراق و افغانستان را اشغال کرد، مزه رویارویی با نیروی قدس را به عمیقترین و واقعیترین شکل ممکن چشیده است، شاید حدود یک دهه طول کشید تا آمریکا حریف اصلی خود در منطقه را شناخت، درک آمریکا از آنچه قدرت منطقهای ایران خوانده میشود، عمدتا ـ اگر نگوییم در همه موارد ـ مبتنی بر تجربه رویارویی با نیروی قدس است، بدون شک، روزی که حدود یک دهه پیش، آمریکاییها تصمیم به آغاز حضور نظامی گسترده در منطقه گرفتند به هیچ وجه نمیتوانستند تصور کنند که با چه نیرویی مواجه خواهند شد و هماورد اصلی آنها کیست، آمریکاییها منطقه خاورمیانه را فضایی گشوده و خالی از رقیب میدیدند که بهتر است به جای کنترل از راه دور، مستقیما در آن حضور پیدا کرده و ادارهاش کنند. حالا، بعد از ده سال، درک آمریکاییها از محدودیتهای عملیاتی، گفتمانی، اطلاعاتی و سیاسیشان در منطقه کاملا واقعی شده و تنها چارهای که پیش روی خود میبینند این است که بار کنند و از منطقه بروند، شاید بسیاری ندانند، اما این حقیقتی بسیار مهم و گریزناپذیر است که نیروی قدس سپاه و شخص حاج قاسم سلیمانی، در خالی کردن باد نخوت ماشین جنگی آمریکا درون منطقه خاورمیانه یکی از برجستهترین نقشها را داشته است.
مشکل آمریکاییها درباره نیروی قدس، نمونهای کوچک از مشکلی است که آنها درباره کل انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن دارند، آمریکاییها نمیتوانند بفهمند نیروی قدس چیست، چگونه عمل میکند و چه اهدافی را برای خود مشخص کرده، همچنانکه هیچ وقت نتوانستند از ماهیت مکتبی که امام تأسیس کرد و حاج قاسم و یارانش در خلاصهترین تعریف ممکن شاگردان ممتاز آن مکتبند، سر دربیاورند، به همین دلیل است که برای کسانی که حتی به اندازه ذرهای سپاه را میشناسند، مجموعه اقدامات آمریکا برای پیش بردن پروژه سپاه هراسی، چیزی بیشتر از دست و پا زدنهای خندهدار به نظر نمیآید، به این موضوع بازخواهیم گشت.
برخلاف آنچه آمریکاییها تصور میکنند نیروی قدس بسیار بیش از آنکه یک نیروی عملیاتی زبده باشد ـ که هست ـ یک تفکر است، تفکری که مرز نمیشناسد و کلیدواژهها و گزارههایی را با خود حمل میکند که مستقیما با بنیادیترین ارزشها و روشهای تمدن غربی در تضاد و درگیری دائم است، آمریکاییها برای آنکه بدانند چرا نیروی قدس توانمند است و چرا اینچنین در هماوردی با آنها موفق بوده، باید اندکی از تحلیلهای جیمز باندی فاصله بگیرند و به ریشههای تفکری بیندیشند که قدس حامل آن است.
ترس از نیروی قدس در وهله اول ترس از نیروی برانگیزاننده و سازشناپذیر اسلام انقلابی است، برخلاف آنچه ذهن علیل آمریکایی تصور میکند کار اصلی نیروی قدس تجهیز تسلیحاتی و عملیات ویژه اطلاعاتی نیست، کار اصلی نیروی قدس آن است که به مسلمانان یادآوری کند، آئینی که با کفر و ظلم سازش میکند و قلت عدد را دلیل کافی برای بی عملی و گام ننهادن در راه مبارزه میداند، اسلام نیست، اسلام حقیقی در اصل، بر مبارزه با شرک بنا شده و امروز بزرگترین شرک تن دادن به سلطه آمریکا و صهیونیستهاست، آنچه امروز آمریکا را در منطقه زمینگیر کرده و در حال اخراج همیشگی آن از دیار مسلمین است، ترس از موشکهای حماس و چریکهای حزبالله نیست، بلکه ترس از آن تفکری است که 30 مبارز حزبالله را در روستای عیتالشعب لبنان 33 روز در محاصره کامل چنان با انگیزه نگه داشت که این روستا ـ در چند صد متری مرز لبنان ـ تا روز آخر جنگ سقوط نکرد، هر وقت آمریکاییها فهمیدند که راز آن مقاومت چه بود، نیروی قدس و حاج قاسم سلیمانی و سید حسن نصرالله را هم شناختهاند.
در مرحله بعد، ترس از نیروی قدس، اعتراف به نفرت فراگیر در منطقه خاورمیانه از رژیم غاصب، جنایتکار و منحوس اسرائیل است، مبارزه با اسراءیل و به دنبال آن درگیر شدن با همه آنچه در منطقه بوی آمریکا میدهد، موتور محرکه اصلی اسلام انقلابی در منطقه است، این نکتهای است که ادارهکنندگان کاخ سفید تا پیش از آغاز انقلابهای اسلامی در منطقه هیچ درکی از آن نداشتند، حکومت به ظاهر استوار دیکتاتورها بدل به حجابی پیش چشم غربیها شده بود که اجازه نمیداد عمق نفرت ریشه دوانده از اسرائیل و آمریکا در جانهای این مردم را ببینند، هنر نیروی قدس این بود که در تمام آن سالهایی که آمریکا تصور میکرد مبارک و بن علی و ملک عبدالله منطقه را در قبضه قدرت آمریکا نگه داشته و آن را به مکانی امن برای اسرائیل تبدیل کردهاند، آتش مبارزه با صهیونیستها را در دلهای مومنان نه فقط روشن نگاه داشت بلکه هر روز بر شدت و شعله آن افزود تا جایی که اکنون زبانههای آن آتش گر گرفته، در حال سوختن دودمان آمریکا در منطقه است، هر وقت آمریکا توانست راز نفرت گسترده از اسرائیل در منطقه را دریابد، سر محبوبیت و موفقیت قاسم سلیمانی و مردانش را هم خواهد فهمید.
در گام سوم، ترس از نیروی قدس، ترس از بسط الگوی انقلاب اسلامی است، حاج قاسم سلیمانی زمانی در یکی از معدود اظهارنظرهای آشکارش گفته بود ملت ایران تنها ملتی در جهان است که لیاقت شکست تاریخی آمریکا را دارد. حدود 5 سال پیش که این جمله از قول حاج قاسم نقل شد بسیاری آن را یک آرزوی بزرگ، شیرین و البته دور دانستند، امروز چه طور؟ امروز که نتانیاهو هم از بیخ گوش خود صدای امام خمینی (ره) را میشنود و رابرت گیتس میگوید درگیر شدن با ایران به معنای آن است که فردا آمریکا ناچار باشد درون خاک خود با فرزندان انقلاب ایران بجنگد، آیا باز هم میتوان گفت که جمله حاج قاسم بیان یک آرزوی دور بوده است؟
آمریکاییها میدانند بزرگترین و راهبردیترین مشکلشان در آینده این است که چگونه با روند بازگشت اسلام سیاسی به منطقه مواجه شوند، آنچه این مسئله را سهمگینتر میکند این است که آمریکاییها دریافتهاند بازگشت اسلام سیاسی و تلفیق دین و حکومت در منطقه هیچ معنایی جز بسط الگوی ایران ندارد و ایران تنها کشوری در جهان است که تلفیق موفق و کارآمد دین و حکومت در آن شکل گرفته و تجربه شده است و مهمترین محصول آن تجربه هم همان است که قاسم سلیمانی گفت: ایران آمریکا را در منطقه سر جای خود نشانده است، بله، نیروی قدس مبارزان در منطقه را مسلح میکند اما نه به سلاح، بلکه به تفکری که هزاران بار برندهتر از هر سلاحی است، حاج قاسم به کسی در منطقه اسلحه نداده است، نیازی به این کار نیست، او به مبارزان منطقه آموخته که چگونه فکر کنند تا از دل آن کاریترین ایدهها برای ضربه زدن به پیکره استکبار بیرون بیاید، این بزرگترین سلاح ممکن است، هر زمان آمریکاییها راز بازگشت اسلام سیاسی به منطقه را دریافتند، نیروی قدس را هم شناختهاند.
چهارمین نکته این است که ترس از نیروی قدس به معنای ترس از غلبه رفتار ایدئولوژیک بر رفتار پراگماتیک است، آمریکاییها بهتر از هر کسی در این جهان، معنای این جمله را میفهمند، دو پرونده را در نظر بگیرید؛ یکی پرونده هستهای در دوران دوم خرداد و دیگری پرونده عراق، یکی را پراگماتها اداره کردند و دیگری را شاگردان حاج قاسم، مردان آفتاب سوختهای که کوره راههای کوه و بیابان را بهتر از محلات شیک و چشم فریب شهرها میشناسند، کدام پرونده بهتر اداره شد؟ هر وقت آمریکاییها جواب این سؤال را دانستند، نیروی قدس را هم شناختهاند.
و آخر از همه ترس از نیروی قدس، هراس از بیمعنا شدن مرزهاست، قدس به مؤمنان یاد میدهد به جای ماندن در خانه خود، در خانه دشمن با او بجنگند، آمریکا شاید تا همین اواخر این موضوع را جدی نمیگرفت اما حالا که از قلب نیویورک هم صدای مرگ بر اسرائیل میشنود، باید فهمیده باشد که معنای «عملیات برون مرزی» چیست، هر وقت آمریکاییها فهمیدند که نفرت از اسرائیل چگونه به نیویورک رسیده الگوی عمل نیروی قدس در خاورمیانه را هم کشف خواهند کرد.
این نوشته فقط یک مقدمه است و هر کس بخواهد درباره نیروی قدس سخن بگوید ـ امر مبارکی که ظاهرا باب آن باز شده ـ باید عمیقا در یک مفهوم دیگر یعنی مفهوم شهادتطلبی هم تأمل کرده باشد، آمریکاییها البته میدانند این حرف یعنی چه، چراکه احتمالا تحلیلگرانشان به آنها گفتهاند که تقریبا همه اظهارنظرهای منتشر شده حاج قاسم سلیمانی مربوط به مجالس بزرگداشت شهداست، مجالسی که اهلش میگوید حاج قاسم دعوت به هیچ کدام از آنها را رد نمیکند و کلام اول و آخرش این است که: «دعا کنید جا نمانم»، هر وقت آمریکایی ها راز عشق حاج قاسم به احمد کاظمی را فهمیدند، نیروی قدس را هم شناختهاند.
خلاصه کنیم، ترس از نیروی قدس، هراس از بهترین و دلیرترین مردان ایران است که در گمنامی محض، در خطرناکترین حوزههای مأموریتی و برای کمک به مردمی که جز بیان رنجهای خود چیزی برای عرضه به آنها ندارند و فقط با هدف گسترش اسلام، سر از پا نمیشناسند، مفهومی چنین عمیق و بزرگ آیا در ذهنهای کوچک و دیجیتالیزه شده آمریکاییها جا میشود؟
موضوع مطلب: دانستنی ها
تعداد بازديد اين مطلب: 7125 تاريخ ارسال: شنبه 14 آبان 1390