

















































به گزارش جام جم آنلاين، كالي 26 ساله كه ديابت دارد هنگام شب دچار يك بحران "هيپوگليسميا" (كاهش ناگهاني سطح قند خون) شد و صبح پسر كوچكش او را بيهوش در تختخواب يافت.
آرون كه هنوز الفبا را بلد نيست و فقط اعداد را تا 10 مي تواند بشمارد موبايل مادرش را برداشت و به مادر بزرگش تلفن زد. پسر خردسال بارها مادرش را هنگام تلفن زدن مشاهده كرده و اين كار را ياد گرفته بود.
مادر بزرگ آرون فورا با صميمي ترين دوست كالي كه در همان خيابان محل اقامت او زندگي مي كند تماس گرفت و از او خواست نزد دخترش برود. دوست كالي به خانه وي رفت و با مشاهده وضعيت او فورا اورژانس را خبر كرد.
مدت دو ساعت طول كشيد تا كالي بتواند به طور عادي تنفس كند. وي مدت پنج روز را در كماي مصنوعي به سر برد و زماني كه از كما بيرون آمد هيچ چيزي را از اين حادثه به ياد نداشت.
كالي مي گويد: بدون آرون من امروز زنده نبودم. من زياد تلفن مي زنم و خوشبختانه آرون اين كار را ياد گرفته بود. پزشكان گفته اند كه من خيلي خوش شانس بودم كه توانستم از اين حادثه جان سالم بدر ببرم. من اين را مديون هوش آرون هستم. مترجم: بهرام افتخاري.
